
اين گزارش ميدانی به درخواست و پيشنهاد خانم مهری فتاحی نماينده انجمن مددكاران اجتماعی ايران در استان لرستان تهيه شده كه تعدادی از مددكاران داوطلب گزارشات ميدانی را از شهرستانهاي پلدختر و معمولان، خرم آباد، چگنی، نورآباد و درود و كوهدشت تهيه كردند كه به ترتيب ارائه خواهد شد. اين اقدام با هدف برنامه ريزی و انجام مداخلات موثر مددكاران در سطح استان انجام گرديده است.
==============
«بنام پروردگار هستی بخش»
امروز مورخ 1398/01/13 ساعت 14/00 در منطقه تنگ تیر، بخش معمولان در 80 کیلومتری جنوب خرم آباد توقف کردیم که وارد معمولان شویم، به دلیل حاد بودن شرایط و قطع راههای زمینی عبور غیر ممکن بود و تنها به صورت انفرادی و کوله پشتی از روی کناره های جاده سیل برده و سنگها به سختی و ریسک بالا امکان پذیر بود.
اینجا محل تلاقی دو رود کشکان و خرم رود است که سیلاب بالادست را با خود آورده وبر پایه جاده و تپه ها و روستاهای چم باغ و چم دیوان می کوباند.
خانه ها و مزارع و باغات به زیرآب رفته و با گل و لای یکسان شده اند و حدود 700نفر از اهالی در محاصره سیلاب قرار داشتند یا در پشت بام ها ایستاده بودند که خوشبختانه توسط هلیکوپترهای ارتش به روستاهای بالا دست منتقل شده بودند.
در عکسها و تصاویری که در ادامه گزارش گذاشته ام به وضوح عمق ویرانی و تخریب سیلاب بی سابقه لرستان را مشاهده می کنید.
به مسیر خود ادامه دادیم، هدف ما روستای چم مهر در 25 کیلومتری جنوب پل دختر است ساعت 18/00 عصر رسیدیم که بیشتر پل های مواصلاتی درون شهری تخریب و یا خطر ریزش داشت.
چم مهر منطقه ای با جمعیت 1700 نفر است که در محل تلاقی دو رود سهمگین کشکان و سیمره قرار دارد.
روستایی که 24 ساعت کاملاً زیر سیلاب غرق بود، به نحوی که تنها لکه های براقی از ایزوگام بام های شکسته نمایان بود تلفات انسانی از نظر مردم بیش از بیست نفر وحدوداً 500نفر در محاصره سیلاب گیر افتاده بودند.
بعد از 48 ساعت چادرها و کمپ های اصلی بر پا نشده بودند و مردم در معرض سیل ها و بارندگی های پیش رو قرار داشتند.
اهالی با دیدن نیسان پر از پک های تدارک دیده هجوم اوردند و می گفتند دو روزی هست تشنه و گرسنه هستیم با لباسهای گلی تمام زندگیشان جلوی چشمانشان بر نابود شده بود اتاق ها تا سقف پر از گل بودند به طوری که اهالی خانه های خود را نمی شناختند،
اثری از مرغ و خروسها، گاو و گوسفندها نبود از مزارع کاهو و سبزیجات و باغات انجیر شکوفه زده خبری نبود.
آدم تنها مانده بود بسان تنهایی حضرت آدم و هبوطش بر روی زمین، هیچی نبود جز زمینی پر از گل و لای با این تفاوت این آدم نه سیببی را چیده بود و نه خطای نخستین زانو در بغل گرفته و حاصل پنجاه سال زحمتش را یک شبه بر آب رفته می دید.
توان دل کندن از تابستانهای داغ و عرق ریختنهای در مزارعش را نداشت.
بوی سیلاب در فضا پیچیده بود و جیغ کودکی شنیده نمیشد و مادری که نوای مویه داشت
چشم امیدشان به مردم و نیروهای ارتشی بود تا مرهمی باشند بر زخم زندگیشان
نهادهای مردمی، همچنان پیشتاز این امداد رسانی بودند
سعید اسدالهی؛ مددکار اجتماعی
خرم آباد لرستان